هوا سرد بود و باد وحشتناکی میوزید.
نمیدانستم من در رگهای شهر جریان دارم یا شهر در رگهای من است. این رویای کیست که در من پرسه می زند؟ آنچنان در رویای کسی که نیست غرق شده ام که نمیدانم به کدام سو میروم. نمیدانم چرا میروم تنها راهم را ادامه میدهم. اینست داستان آنهایی که قلب خویش را گم کرده اند.
نمیدانم ,رگهای ,شهر ,میروم ,رویای ,قلب ,در رگهای ,میروم تنها ,چرا میروم ,تنها راهم ,را ادامه
درباره این سایت